برگی از دفتر خاطراتم(خاطره ای از اسفند 97.یعنی همین چند ماه پیش. ^_^ ) :

درد و دل یک عدد پشت کنکوری:

به نظرتون وقتی بارون میاد و شما در حال تست فیزیک زدن توی اتاقتون باشین چه حالی داره؟دونه های بارون به پنجره اتاقت برخورد می کنن و صدای قشنگی درست می کنن و تو داری با یک مسئله ی حرکت شناسی سر و کله می زنی چه حالی داره؟بعدش صدای رعد و برق میاد(البته نورش قبلا اومده.)و تو وسط حل مسئله ای چه حالی داره؟وقتی حدود سه چهارم مسئله تو حل کردی و از یک دوست پیام میاد که الان تو خوابگاه دانشگاه نشسته و داره با هم خوابگاهی هاش می گه و می خنده،چه حالی داره؟وقتی مسئله رو حل کردی و بعدش جواب توی گزینه ها نیست،چه حالی داره؟

+کلاً در حین حل این مسئله زمین و زمان دست به دست هم داده بودن که من رو از سیر حل کردن مسئله فیزیک به یک سمت دیگه سوق بدن.ولی من با شجاعت تمام مقاومت کردم.دیگه باید بهم لقب شوالیه ی دلاور رو بدن.

+خوبه که حالا جواب توی گزینه ها نبود.اگه بود و جواب اشتباه بود و من اشتباه انتخابش می کردم و منفی می زدم،خیلی بدتر بود.این قدر آدم مثبت اندیشیم.مثبت اندیشی ام چیز خوبیه ها. 

 

+جوشونده ی گیاهی گرم نوشیدن،اونم زمانی که بارون میاد چه حال خوبی داره.این یکی حال خوبی داشت.

+البته خود درس خوندن هم حال خوبی داره.مخصوصاً زمانی که هدف خوبی داشته باشی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها