این روزها خیلی با خودم درگیرم.نمی دونم باید چه کار کنم.خدایا کمکم کن.کمکم کن به اون چیزی که می خوام برسم.

+صفحه موبایلم ترک برداشته.اومدم سیم شارژر گوشیم رو بردارم حواسم نبود که گوشیم هنوز به شارژر وصله.بعد گوشیم افتاد و صفحه اش ترک برداشت.گوشیم مثل قبل کار می کنه ولی یک خط وسط صفحه ی گوشیم جا خوش کرده.

+بعضی آدم ها یک کارهایی برای آدم می کنن که آدم فکر می کنه فقط از روی مهربونیه.ولی وقتی آدم می فهمه از روی مهربونی نبوده دیگه واقعا ناامید می شه.البته هنوز مطمئن نیستم از روی مهربونی نبوده.امیدوارم از روی مهربونی بوده باشه و من اشتباه متوجه شده باشم.امیدوارم که  اشتباه متوجه شده باشم.از زود قضاوت کردن متنفرم.نمی خوام زود قضاوت کنم.سعی کنیم هیچ وقت زود قضاوت نکنیم.

+دارم یک کتاب جدید می خونم بلکه فکرم کمی از اتفاقات اخیر دور بشه.

+حس می کنم زندگیم شبیه زندگی یکی از شخصیت های داستانی شده.

+چند روز پیش یک شعر به ذهنم رسید.یک شعر خیلی کوتاه.به نظرم توی نویسندگی و شاعری به یه جایی می رسم.به نظرتون این شعر قشنگه؟شعرش اینه:

زندگی ام دریاچه است.

اما

طوفان های دریا را دارد.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها